نویسنده: بهرام طوسی




 

1- جمله

جمله از ترکیب چند با چندین کلمه که گویای یک منظور یا یک مفهوم کامل باشد پیدا می‌شود. برای بیان منظور خود از جمله استفاده می‌کنیم. در موقع نوشتن باید توجه داشت که همه‌ی جمله‌ها در درجه‌ی اول کامل باشند؛ فعل و فاعل با هم مطابقت داشته؛ زمان جمله‌های پشت سرهم با هم هماهنگ باشد. در مرحله‌ی دوم باید سعی شود جمله‌ها حتی المقدور کوتاه، ساده و گویا باشند. امروز به کار بردن جمله‌های بسیار طولانی و پیچیده و کلمات دور از ذهن و لغات مشکل و غیرمعمول مورد پسند نیست. (1) نوشته باید پاک، یکدست و رسا باشد. باید بکوشیم تا به بهترین و ساده‌ترین طریق ممکن فکر و نظریه‌ی خود را بیان کنیم.
در نوشتن، چاپ و ماشین کردن مطلب باید هر نشانه را بلافاصله در کنار کلمه‌ی قبل از آن (مطالبی که مربوط به آنست) قرار دهیم و کلمه بعد از آنرا با یک فاصله‌ی اضافی بنویسیم:
کتاب، دفتر، قلم و... یا: علی رفت. آرش آمد... (درست)
* کتاب، دفتر، قلم و... یا: علی رفت آرش آمد... (نادرست)

2- بند

بند (2) عبارت از چند جمله است که برای بیان کردن یک منظور به کار می‌روند. جمله‌های هر بند باید دارای وحدت موضوع و ارتباط کامل و هماهنگی باشند. بنابراین نکات زیر را باید همیشه در نظر داشت:
1-1- در یک بند نباید بیشتر از یک موضوع را مورد بحث قرار داد. از این نظر باید موضوع به قدر کافی محدود باشد تا در یک بند به طور کامل بحث و حلاجی شود. تعداد جملات یک بند محدود نیست. ولی باید در هر نوشته یک هماهنگی و تناسب بین اندازه‌ی بندها حفظ شود. نباید یک بند نوشته بسیار بلند و یکی دیگر خیلی کوتاه باشد مگر آنکه به ندرت لازم باشد).
2 -1- برای شروع موضوع بعدی، آخرین جمله‌ی بند را در هر کجای سطر که باشد با نقطه یا نشانه‌ی مربوط (مانند نشان پرسش، تعجب) ختم کرده و جمله‌ی تازه را از سرسطر بعدی (کمی داخل‌تر) شروع می‌کنیم. بدون علت نباید بند را از هم گسیخت و بی جهت سر سطر تازه رفت یعنی: تا مطلب کامل نشده نباید بند تازه را شروع کرد (3)
3 -1- در هر بند یک موضوع با نظریه یا جنبه‌ای از موضوع اصلی (قسمتی از موضوع اصلی نوشته) مورد بحث قرار می‌گیرد که موضوع آن اغلب در یک جمله مشخص می‌شود. جمله‌های بعدی بند، مربوط می‌شوند به ذکر دلایل و شواهدی که جمله‌ی اصلی را به اثبات برساند یا توضیح کامل درباره‌ی آن بدهد. این توضیحات، شواهد یا دلایل می‌بایستی همه مربوط به موضوع جمله‌ی اصلی باشند و به طریق منطقی به هم مربوط شوند و کاملاً یک دست بوده و هماهنگی داشته باشند.
بنابر آنچه گذشت:
اول- هر بند منحصراً اختصاص به شرح یک موضوع دارد. (وحدت موضوع)
دوم- این موضوع باید به طور کامل تشریح شود و هر جمله با جمله‌ی قبلی و بعدی خود ارتباط منطقی داشته باشد. (انسجام)
برای مثال می‌توان هر صحنه از یک فیلم را به قسمتی از یک کتاب تشبیه کرد. بنابراین، یک تصویر از صحنه‌ی مذکور است. همچنانکه در هر صحنه سعی می‌شود قمستی مشخص از فیلم نمایش داده شود، هر تصویر نیز مانند یک بند- مختص به نمایش قسمت کوچکتری از موضوع کل می‌باشد. این تصویر فقط یک شخص یا مکان، با جزئی از بازی را نشان می‌دهد و وقتی ارزشمند خواهد بود که به طور کامل با جزئیات مربوط نشان داده شود و موضوع دیگری در آن تداخل داشته باشد. و ضمناً روی نکته‌ی مورد نظر تأکید شود.
برای پیدا کردن موضوع یک عکس باید یک موضوع بزرگتر را خوب بررسی کرد، به آن نزدیک شد، از زوایای مختلف آنرا مورد بررسی قرار داد تا عاقبت گویاترین صحنه یا زاویه‌ی آن را پیدا کرد. مثلاً عکسی از شهر رضاییه چندان موضوع خوبی برای یک تصویر نیست. چون بسیار کلی می‌باشد از خیابان اصلی شهر هم می‌توان هزارها عکس گرفت، بازار هم به همین ترتیب، می‌توان در بازار مغازه‌ای را زیر نظر گرفت و باز از آن هم محدودتر، چهره‌ی پیر و فرسوده و پرچروک مغازه دار را که نشان دهنده‌ی عمری تلاش و کار و کوشش و بردباری و قناعت است موردنظر قرار داده و یک عکس زنده وگویا و دلپذیر از آن گرفت. (یک بند) تصویر بعدی پیشخوان مغازه، تصویر بعدی ویترین و به همین ترتیب با منظم کردن این تصویرها یک فروشنده سالخورده و دکان و موجودی وی را کلاً نشان داد (یک نوشته).
در موقع نوشتن هر بند نیز باید به همین اندازه وسواس داشت و برای به کار بردن هر کلمه و هر جمله‌ی آن و برای هماهنگ بودن کلیه‌ی جمله‌های هر بند همانقدر دقت کرد که یک عکاس برای تنظیم دوربین و هماهنگی فاصله و نور و زاویه‌ی موردنظر دقت می‌کند. در غیر این صورت بندها (یا عکس‌ها). تار و مبهم و نارسا به وجود خواهند آمد.
موضوعی را که بند درباره‌ی آن گفتگو می‌کند معمولاً در یک جمله مشخص کرده و آنرا جمله‌ی اصلی می‌نامیم. جمله‌های دیگر بند مربوط به شرح و تفسیر و ذکر شواهد و دلایل برای اثبات این موضوع خواهد بود که می‌توانیم آنها را شاهد بنامیم. معمول آن است که جمله‌ی اصلی را در ابتدای بند قرار دهیم ولی به دلایل مربوط به موضوع مورد بحث با نحوه و سبک نوشته می‌توان آنرا در وسط یا آخر بند نیز قرار داد.
جمله‌های شاهد باید در درجه‌ی اول برای اثبات موضوع کافی باشند. هر چه دلایل و شواهد بیشتری برای بیان موضوع بیاوریم موضوع برای خواننده روشن‌تر خواهد شد. دوم شواهد باید قابل اثبات و از نظر خواننده قابل قبول باشد. بنابراین نویسنده قبل از آوردن دلایل و مثال‌ها باید از هر نظر از صحت آنها اطمینان داشته باشد. از این جهت نوشتن عقاید شخصی به خصوص در زمینه‌های علمی-از نظر خواننده چندان چنگی به دل نخواهد زد مگر آنکه (مثلاً در آزمایشگاه) نظریات خود را به نتیجه رسانیده باشیم. (و یا در زمینه‌های ادبی و ذوقی قلم فرسایی کنیم) در نوشته‌های پژوهشی به طور معمول می‌بایستی توجه کنیم که ذکر شواهد باید بر مبنای حقایق موجود در زمینه‌هائی چون علوم، تاریخ، آمار، نظریات کارشناسان و متخصصین یا نتایج به دست آمده در آزمایشگاه و جز آن استوار باشد.
برای انسجام جمله‌های بند باید از موصول و یا کلمه‌ها و عبارتهای مناسب استفاده کرد:
مثال:
در اوایل مردم می‌پنداشتند که زمین صاف و مسطح است. چنان به نظر می‌رسد که زمین تا حد افق گسترش داشته و در نقطه‌ای به پایان می‌رسد. ولی بعدها متوجه شدند که وقتی کشتی از ساحل دور می‌شود ابتدا بدنه، بعد عرشه و دکل‌ها و آخر از همه نوک بادبانها ناپدید می‌شود. این باعث شد که فکر کنند زمین به طریقی محدب است. سالها بعد دانشمندان متوجه شدند که به هنگام خسوف سایه‌ی زمین روی ماه نیم‌دایره است. عاقبت در قرن شانزدهم میلادی دریانوردان دور کره‌ی زمین را پیمودند بدون آنکه از لبه‌های آن سقوط کنند. بدین ترتیب انسان به این نتیجه رسید که زمین در واقع یک کره‌ی بسیار بزرگ می‌باشد.
پس از نوشتن بند برای اطمینان از درستی آن می‌توانیم دو پرسش زیر را مطرح کنیم.
الف- موضوع اصلی بند چیست؟
ب- آیا یک، یک جمله‌های بند ارتباط مستقیم با این موضوع دارد یا نه؟
همچنان که یک عکاس خوب چندین موضوع (یک گل، یک کشتی و یک گوسفند) را در یک عکس نمی‌گنجاند، یک نویسنده‌ی خوب نیز هرگز این سه موضوع را در یک بند شرح نمی‌دهد.
پس از آزمایش هر بند چنانچه جمله‌ای نامربوط- نسبت به موضوع اصلی بند- وجود داشت باید آنرا بدون درنگ حذف می‌کنیم تا بند وحدت و هماهنگی خود را حفظ نماید.
از سوی دیگر، هر جمله‌ی یک بند بایستی که دارای ترتیب و هماهنگی و ارتباط باشد. باید جمله‌های بند را با یک نظام منطقی به دنبال یکدیگر قرار بدهیم. هر جمله باید با جمله قبل و بعد از خودش کاملاً مربوط و هماهنگ باشد. (مثال بالا)
بندها از نظر نظم و ترتیب جمله‌ها به انواع زیربخش می‌گردند:
1- ترتیب زمانی- شرح یک آزمایش، داستان، نمایشنامه، ساختن چیزی یا تهیه‌ی غذا، واقعه‌ی تاریخی، کارهای روزانه، و غیره می‌بایستی به ترتیب زمان عمل یا وقوع حادثه مرتب شوند.
2- ترتیب مکانی- برای شرح شیئی یا مکانی معین باید از یک قسمت آن شروع کرده و به ترتیب به قسمت مقابل رفت یا از بالا به پایین، یا پایین به بالا، از شرق به غرب و غیره. برای شرح یک سفر به ترتیب شهرها را یکی بعد از دیگری شرح می‌دهیم و نظیر آن.
3- ترتیب تجزیه‌ای یا تحلیلی، (در نوشته‌های علمی و ادبی و نقدها...)
4- ترتیب استقرائی- از جزء به کل.
5- ترتیب قیاسی- از کل به جزء.
6- ذکر علت و معلول.
7- ترتیب توصیفی.
8- مقایسه وتضاد.
کلمات و عباراتی هستند که باعث ایجاد ارتباط و انسجام میان جمله‌های هر بند می‌شوند و جزییات بند و شواهد و دلایل را به شکل قابل فهم مرتب می‌کنند، مانند:
اولاً، ثانیاً، ثالثاً، رابعاً... بالاخره
اول، دوم، سوم، چهارم... بالاخره
ابتدا، همچنین، به علاوه... در نتیجه
ولی، نظر به اینکه، با وجود آنکه، و، هر چند، اما، به خاطر آنکه، بنابراین...
در وهله‌ی اول، در ثانی، بعد، سپس... در نتیجه...
هر کلمه یا عبارت از گروه‌های بالا به جنبه‌ی تازه یا جزه نوی از بحث اشاره می‌کند. این کلمات مانند مشخصات آدرس است که برای هدایت شخص به محل مورد نظر به کار می‌رود. این کلمات خواننده را متوجه می‌کند که از چه را می‌خود را قدم به قدم به نتیجه‌ی بحث برساند. به کار بردن این کلمات و عبارات برای آسان کردن فهم مطلب و تسریع برای دریافتن نتیجه‌ی کار از هر نظر لازم است.

3- فصل

برای آسانی کار خواننده (4) هر مطلب نوشته شده را- مطالب طولانی نظیر کتاب، مقاله، رساله و نظایر آن را- به فصل یا فصل‌هایی تقسیم می‌کنند که هر یک عبارت است از چند یا چندین بند یا پاراگراف مربوط به هم. فصل یا کتاب یا مقاله مانند «پرده» در نمایشنامه یا «صحنه» در فیلم می‌باشد.
بندهای هر فصل باید وحدت و هماهنگی کامل داشته باشند یعنی همه باید در بیان یک قصد یا موضوع (قسمتی از موضوع اصلی نوشته) به کار روند و کلیه‌ی شرایط بند را داشته باشند.

پی‌نوشت‌ها:

1- سالها قبل به کار بردن کلمات «قلنبه» و نامأنوس «عربی» نشان فضل و دانش بود. نتیجه این شد که امروز پس از ده‌ها سال تلاش برای پاک کردن زبان فارسی و ساده نویسی هنوز راه زیادی در پیش داشته باشیم. از سوی دیگر، علیرغم همه‌ی این تلاش‌ها امروز عده‌ای که شاید بتوان گفت به خود اعتماد ندارند می‌کوشند برای فضل فروشی، هر چه بیشتر ممکن است، کلمات نامأنوس «غربی» را در گفتار و نوشته‌هایشان به کار برند. پیش از آنکه این کار لطمه‌ی غیرقابل جبران به زبان و ادب ما وارد سازد باید توجه شود که وجود یک نقطه هیچ تغییری در ماهیت امر نمی‌دهد! کلمه‌ی خارجی چه «عربی» باشد و چه «غربی» وجودش در متن فارسی و تغییری که در آهنگ کلام می‌دهد مانند وصله‌ی ناجوری است که زود به چشم می‌خورد و به اصطلاح « توی ذوق می‌زند». اساتید و بزرگان ادب و زبانشناسان می‌بایستی که هر چه زودتر و قبل از آنکه این کلمات نیز در میان توده‌ی مردم جا باز کنند معادل‌های مناسب و رسای فارسی را متداول سازند.
2- Paragraph
3- این موضوع به خصوص در نوشته‌های جوانان که تازه قلم به دست می‌گیرند باید مورد توجه خاص واقع شود. بسیار مشاهده شده که در نوشته‌ای پس از پایان هر جمله یا هر یکی دو جمله نویسنده نقطه گذارده و سرسطر می‌رود که هرگز جایز نیست.
4- توضیح: تقسیم نوشته‌های طولانی هم برای آسانی کار نویسنده است که بتواند موضوع را با یک روال منطقی تکه تکه مورد بحث یا تعریف قرار داده به نتیجه‌ی دلخواه برساند و هم برای راحتی خواننده است که بتواند موضوع را با سهولت بیشتری دنبال کند. البته باید توجه داشت که در داستانها و نمایشنامه‌ها و سایر کارهای ادبی یا علمی این تقسیم بندی باید به نحوی انجام گیرد که ارتباط کامل بین قسمت‌های مختلف آن به وجود آید.

منبع مقاله :
طوسی، بهرام؛ (1390)، هنر نوشتن و مهارتهای مقاله نویسی، مشهد: نشر تابران، چاپ بیست و سوم